loading...
سایت رسمی حسین احمدی
حسین احمدی بازدید : 233 چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

Impact of fear learning!!! on people lives 

دلم می خواهد به فلانی کمک کنم ولی می ترسم برایم گران تمام شود یا این که خوشش نیاید!

می خواهم برای رفع کدورت بین آن ها میانجیگری کنم ولی می ترسم قبول نکنند و شاید هم وضع بدتر شود!

می خواهم در کنکور دانشگاه یا فلان مسابقه و المپیاد علمی شرکت کنم ولی می ترسم قبول نشوم!

می خواهم مقاله ای در باره... بنویسم ولی می ترسم خوب از آب در نیاید!

می خواهم از فلان شخص انتقاد کنم ولی می ترسم ضایع بشوم!

می خواهم در جمع صحبت کنم ولی می ترسم نتوانم و خیط شوم!

خدایا این همه ترس از کجا به قلب من راه پیدا کرده است؟؟

فیلمی از آلفرد هیچکاک دیدم آن قدر ترسناک بود که نزدیک بود از ترس قلبم از کار بیفتد! و یکی از سریال های ایرانی ماه مبارک رمضان گذشته هم زندگی ما را یک ماه  تمام پر از ترس و هول و تکان کرد!!

مگر ما چند بار زندگی می کنیم که بار اولش با ترس و لرز همراه باشد؟! دنیا که تکرار شدنی نیست! ما فقط یک بار به دنیا می آئیم  و زندگی می کنیم، و بعد هم از دنیا می رو یم؛ قبول دارید؟ ما که قائل به تناسخ نیستیم، هستیم؟!

تازه اگر قائل به تناسخ هم باشیم(که نیستیم)، و هزار بار هم در کالبدهای مختلف و در دنیا زندگی کنیم (منظورم کالبدهای انسانی است؛ به کالبدهای حیوانی کاری ندارم)، باز هم الان هیچکدام از زندگی های قبلی را به یاد نمی آوریم، و فقط تجربه یک زندگی و یک عمر را در ذهن و فکر و خیال خود داریم؛ و حتی بر فرض، اگر هر هزار بار زندگی تناسخی را نیز به یاد داشته باشیم، هیچ تمایلی نداریم که حتی زمان اندکی از آن ها را نیز با ترس و لرز بگذرانیم!

 

ترس و لرز مثل زهر است و تلخ است، مثل سم است و کشنده است؛ و زندگی را برای انسان تاریک و سیاه می کند و مزه زندگی و شیرینی آن را از بین می برد، و حسرت لحظه های شاد و آرامش خیال را بر دل انسان می گذارد. ترس، یک جانی خطرناک و یک قاتل بالفطره و حرفه ای است که در طول عمر، هزاران بار جان انسان را می گیرد!  ترس، کاری با جان انسان و روح انسان می کند که او در طول عمرش صدها و بلکه هزاران بار آرزوی مرگ می کند و حاضر است واقعا بمیرد اما از شر ترس و لرز خلاص شود! انسان فقط باید از خدا بترسد؛ و ترس از خدا هم به معنای شناخت و آگاهی از عظمت خداوند و نگه داشتن حرمت احکام و قوانین الهی است.

با این مقدمه، و با یاد آوری این نکته که "یادگیری" نقش بسیار مهمی در صفات اخلاقی انسان و حالات روحی و روانی او دارد، می خواهم مسئولین، اشخاص و شخصیت ها و رسانه هایی که در یادگیری مردم و تعلیم و تربیت آن ها نقش دارند، را متوجه مسئولیت خطیرشان در تولیدات رادیو، تلویزیون، سینما، کتاب ها، نشریات، تئاتر، و صحبت ها، سخنرانی ها و..... بنمایم؛ و تأکید کنم و هشدار دهم که باید مراقب باشند و کاری نکنند که مردم بویژه کودکان و نوجوانان، خوف در دلشان راه یابد و "ترس" را یاد بگیرند!! و این صفت به قلب آن ها القا شود و در جانشان بنشیند؛ و جایی در وجود آنان برای خود پیدا کند. ترس، اگر یک ذره جا در قلب کسی پیدا کند، با خباثتی که دارد، بقیه جاها را هم تصرف می کند و مدام قلمرو خویش را گسترش می دهد! پس، به این موجود موهوم موذی خطرناک و مهلک و این جانی شرور و آدم کش نباید مجال داد، و نباید هیچ راهی را برای او باز گذاشت!

ترس، اگربیماری است، بدون شک از مهلک ترین انواع بیماری است! و اگر حالت یا صفتی برای انسان است، بدون شک بدترین و کشنده ترین حالت و صفت است! و باید از بیخ و بن با روش های درست و علمی و ثابت شده، ریشه کن شود و از بین برود. و همه کسانی که در جایگاه تعلیم و تربیت نشسته اند و قرار دارند، و همه رسانه ها و سازمان هایی که چنین رسالتی را بر عهده دارند، باید مراقب باشند که در تولیداتشان ناقل این بیماری مهلک و خطرناک نباشند، و نباید این صفت یا حالت را القا نمایند، و باید مراقب باشند که "ترس آموزی" نکنند!!  بلکه باید با تولیداتشان و با انتخاب درست شان "شجاعت" را در مزرعه جان مخاطب بکارند و بپرورند و زیاد کنند.

اگر ما از طریق چاپ یک داستان، یا یک تصویر یا یک فیلم یا یک نمایش و...... به مردم بویژه کودکان و نوجوانان، القاء ترس کنیم و قلب و جان آن ها را آلوده به ویروس این بیماری کشنده نمائیم، و بدتر از آن این که با تکرار این قبیل تولیدات، بر آن تاکید کنیم، از نگاه تعلیم و تربیت، لطمه ای به آن ها زده ایم که اگر تمام عمرشان را هم به دنبال و در تلاش برای جبران و درمان آن باشند، شاید به نتیجه نرسند و موفق نشوند؛ و ما با این کار و با این وصف، تمام زندگی و هستی و شادی و طراوت آن ها را به آتش کشیده ایم و...خلاصه خسارتی به آن ها وارد کرده ایم که شاید جبران ناپذیر باشد!

غرض من البته، احتیاط و ترس منطقی و معقول که لازمه زندگی و پیشرفت و سلامتی انسان ها و بقاء نسل و نوع بشر است، نیست؛ اما، این نکته را نیز گوشزد می کنم که در یاد دادن آن ها هم باید مراقب بود زیاده روی نشود تا تأثیر عکس نگذارد! یعنی "ترس" را در مواقعی هم که لازم است خیلی با احتیاط و دقت و ظرافت و به دور از افراط به عنوان احتیاط، عاقبت اندیشی، تآمل و تعقل، باید یاد داد. و اما، در مواقعی که هیچ لزومی ندارد و صحبت از ترس معقول نیست بلکه بخاطر فکر غلط یک نویسنده یا تولید کننده یا گوینده(وشاید هم تعمد و دشمنی او)، منظور از القاء ترس صرفا انتقال یک هیجان منفی است، در این صورت این کار، بزرگ ترین جرم و مهلک ترین ضربه و عظیم ترین خیانت به مخاطبین است؛ و هر کس مرتکب شود، هم خیانتکار است و هم جنایتکار؛ خیانت به بشریت و انسان ها و تمام مخاطبین خود بویژه جوان ترها و کودکان و نوجوانان، که تاثیرپذیرترند، کرده است، و برعلیه تمام آن ها مرتکب جنایت شده است! چون، جان آن ها را به خطر و مهلک ترین خطر را به جان آن ها انداخته است.

بر مسئولین تعلیم و تربیت کشور به معنای عام آن، فرض است که مراقب چنین تولیدات(ایرانی یا خارجی) و چنین تولید کنندگانی باشند و با قاطعیت با آن ها برخورد کنند و جلوی آن ها را بگیرند؛ و حامی تولید کنندگان و تولیداتی باشند که در کنار سایر صفات خوب و مثبت، شجاعت را به مردم و مخاطبین القا می کنند و می آموزند. و بدین ترتیب، از روح و جان مردم، و فکر و ذهن و عواطف و احساسات آن ها حفاظت نمایند و پاسداری کنند تا رسالت تربیتی خود را چنانکه باید، انجام داده باشند.

و خانواده ها و مخاطبین چنین تولیداتی که "ترس آموزی!!" می کنند و ترس های غیر معقول را می آموزند (اعم از شعر، داستان، خاطره، فیلم، نمایش، گرافیک و....). نیز باید خیلی مراقب باشند و از آن ها بپرهیزند و دوری کنند؛ و باید بدانند که پرهیز از چنین تولیداتی از پرهیز کردن از هر بیماری و هر خطر و هر دشمنی واجب تر و لازم تر است.

به امید روزی که همه فرزندان ایران سالم و شجاع و قوی باشند

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
آمار سایت
  • کل مطالب : 84
  • کل نظرات : 38
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 67
  • بازدید ماه : 192
  • بازدید سال : 891
  • بازدید کلی : 67,203