loading...
سایت رسمی حسین احمدی
حسین احمدی بازدید : 691 سه شنبه 13 خرداد 1393 نظرات (2)

 

 

 

 

 

 

 

 

A philosophical view to the complementary medicine Part 2

لطفا به این نمونه توجه کنید تا منظور بنده را از این نکته که پروسه درمان بیماران صعب العلاج یا عرفاً لاعلاج، باید به درستی مدیریت شود؛ و همه علل و عوامل احتمالی که در ایجاد بیماری سهم داشته اند، مورد توجه قرار گیرند؛ و درمان بیماران نیز باید همه جانبه و فراگیر باشد، خوب دریابید:

 یکی از دوستان خوب بنده که خود اکنون از مردان بزرگ است و در طب سنتی بسیار حاذق شده است، حدود 10 سال پیش مبتلا به بیماری سرطان کبد شد. او روحیه اش را کاملا از دست داده بود و قرار بر این شد  که بنده کمی به ایشان روحیه  بدهم.

در اولین جلسه وقتی با هم شروع به صحبت کردیم، ایشان که خیلی ناامید و مأیوس شده بود، به من گفت:" بهترین پزشک متخصص مرا جواب کرده است! و تنها به "جواب کردن" هم اکتفا نکرده بلکه به من گفته که حداکثر 3 ماه دیگر من می میرم!!"

از شنیدن این سخن، من به شدت ناراحت شدم و به فکر فرو رفتم و به او یادآوری کردم که:" شما باید متوجه این نکته مهم باشید که مرگ و زندگی انسان ها در دست خداست؛ و زمان آن را هم هیچکس جز او نمی داند؛ بنابراین پزشک معالج شما با این سخن خود، خطای بزرگی را مرتکب شده است که بدون شک ناشی از تعصب و غرور بوده است، و او به هیچ وجه حق نداشته که وعده مرگی قریب الوقوع را به شما بدهد، و زمان مرگ شما را مشخص کند! و..."

من دوباره سخت به فکر فرو رفتم و مدتی تأمل کردم، و سپس تصمیم گرفتم با توکل بر خدا او را به طور کامل معالجه و درمان کنم(یادآوری می کنم که بنده قبلا در درمان سرطان های دیگر تجربه داشتم) و همین کار را هم کردم؛ به گونه ای که 6 ماه بعد هیچ اثری از سرطان در کبد آن دوست  ارجمند باقی نمانده بود؛ و(اگر در ذهن تان این سوال باشد که "آیا پزشک متخصص از این موضوع مطلع شد یا نه؟" باید بگویم بله) اتفاقا آن دوست بیمار پس از رهایی از بیماری و شفا یافتن از سرطان کبد، به سراغ پزشک خود هم رفت و به وی فهماند که مرتکب چه خطای بزرگی شده است!!

اما برای معالجه و درمان، بنده چه مراحلی را طی کردم؟!

مراحل درمان:

1. برای معالجه بیماری من ابتدا به بیمار مشاوره دادم و از نظر روحی او را برای مقاومت و ایستادگی در برابر بیماری و پافشاری برای ادامه زندگی آماده کردم؛

2. سپس بهترین چیزها برای درمان کبد ( بنا به فرموده استاد گرانقدر جناب آقای دکتر محمد حسین صالحی سورمقی) یعنی کاسنی، شاه تره، زردچوبه و قرص گیاهی لیورگل را(که قبل از آن روی دیگران تجربه کرده بودم) طبق نسخه و دستور خاصی  به او دادم  تا به عنوان دارو بخورد؛

3. علاوه بر آن، به تدریج 8 خوردنی دیگر را که برای باسازی و تقویت کبد موثر بودند و خودم هم آن ها را تجربه کرده بودم، نیز اضافه کردم و توصیه کردم که حتما از آن ها هم به عنوان دارو و طبق دستور مشخص استفاده کند. خب، فکر می کنید کار تمام شد؟ نه! کار من تازه شروع شده بود؛

4. پس از آن، باز من در چندین جلسه مشاوره دیگر سعی کردم آگاهی های لازم و حیاتی را به او بدهم تا وی را متحول کنم، و چنان به خودآگاهی و خودباوری برسانم که بتواند سلامتی و قدرتش را حفظ کند؛ و این مهم ترین قسمت درمان بود که نیاز به تجربه و مهارت فراوان دارد؛(مقاله ای به نام "سرطان" در همین وبلاگ است . توصیه می کنم حتما آن را بخوانید)

5. علاوه بر آن، فیلم های خاصی را برای دیدن(فیلم درمانی) و کتاب هایی را برای خواندن(کتاب درمانی) انتخاب و تاکید کردم که حتما باید فیلم ها را ببیند و کتاب ها را بخواند؛ چون این ها هم جزو مراحل درمان بودند؛

6.هم چنین به او آموختم که چگونه خود را ریلاکس کند و نحوه استفاده از تلقین های مناسب و به کار بردن درست و هدفمند قوه خیال را هم برای دستیابی به قدرت و سلامتی(خیال درمانی) به او یاد دادم، و انجام این کارها را هم الزامی کردم؛

7. وعلاوه بر همه این ها، او را از نحوه مدیریت صحیح  ارتباط با اطرافیان در دید و بازدیدها و عیادت ها و احوال پرسی و امثال این ها، آگاه کردم و کنش و واکنش های مناسب را به او آموختم و رعایت آن ها را هم براو واجب کردم و....

خلاصه با تلاش سخت و جدی و همه جانبه سعی کردم همه زندگی وی را تحت نظارت و کنترل خود بگیرم، و تا آنجا که ممکن است  از دسترس همه عوامل ایجاد و استمرار بیماری، دور نگه دارم؛ و سرطان را از جسم و روح و فکر و خیال و سایر ابعاد زندگی او دور کنم، و به خواست خدا، همین طور هم شد.

نتیجه: می خواهم از مقاله حاضر این نتیجه را بگیرم  که درمان و معالجه بیماران و بیماری ها خاصه که صعب العلاج یا لاعلاج باشند، امری بسیار مهم است و نباید دستخوش غرور و رقابت های مکاتب مختلف پزشکی بشود؛ بلکه باید با مدیریت و درایت خاص یک حکیم و طبیب آگاه هدایت شود، و از همه استعدادها و توانایی هایی مکاتب معتبر پزشکی جهان بهره گرفته شود.

 

 

در پایان یادآوری می کنم که نگارنده هیچ ادعایی در زمینه درمان بیماری ها ندارد، گرجه مواردی به حسب ضرورت صورت گرفته است. و حتی اقرار می کنم که خیلی چیزهای اساسی را هم که باید در خصوص طبابت بدانم، نمی دانم؛

هم چنین در باره بعضی از بیمارانی که از نزدیکان خودم هستند هم تاکنون هیچ کاری از دستم بر نیامده است(شاید هم عواطفم درگیر شده که نتوانستم کاری برای آن ها انجام دهم؟! مقاله" به یکدیگر تسلی دهیم" را در همین وبلاگ و در همین رابطه، بخوانید).

اما مختصری از آنچه را که اتفاق افتاده است و من به ناچار و به حسب ضرورت و اضطرار، آن ها را تجربه کرده ام، بیان داشتم تا از این راه به پروسه درمان بیماران گرامی در ایران اسلامی و سایر بیماران در کشورهای مختلف جهان کمکی بنمایم؛ و شاید هم خدمتی باشد به همه پزشکان و متخصصانی که با تعهد و عاشقانه به کمک مردم می شتابند، و در خصوص معالجه و درمان بیماران اهتمام جدی دارند.

 از همه بزرگان و پیشکسوتان عرصه درمان تقاضا دارم در باره محتوا و نکات مهم این مقاله خوب فکر کنند و تأمل بنمایند؛ شاید که به دور از تعصب، بتواند به پیشرفت علم پزشکی و کامل تر شدن حلقه های درمان بیماران کمک کند.

سلامتی و بهروزی همه بیماران و مبتلایان را از خداوند بزرگ مسئلت می نمایم

       

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط جوادقاضی در تاریخ 1393/03/15 و 16:13 دقیقه ارسال شده است

ممنون جناب آقای احمدی
روحیه و تلاش و پشتکار شما عالی و ستودنی است.
بسیار عالی بود.
روحیه عالی و داشتن امید از فاکتورهای درمان بیماران است.
موفق باشید.
پاسخ : تشکر جناب قاضی. ارادتمندم . از رهنمودهای شما استفاده می کنم.

این نظر توسط شامانی در تاریخ 1393/03/13 و 21:11 دقیقه ارسال شده است

سلام....نکات مهمی را یاد اوری فرمودید
پاسخ : جناب دکتر شامانی از لطف شما سپاسگزارم.


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
آمار سایت
  • کل مطالب : 84
  • کل نظرات : 38
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 55
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 101
  • بازدید ماه : 226
  • بازدید سال : 925
  • بازدید کلی : 67,237