loading...
سایت رسمی حسین احمدی
حسین احمدی بازدید : 218 سه شنبه 12 دی 1391 نظرات (0)

Like it! (About Facebook and its friends)

همه ما خيلي اوقات شاهد جوگير شدن خيلي ها بوده ايم. هر کدام از ما هم خودمان -به هر دليلي- کم يا زياد دچار اين عارضه شده ايم. دليلش را کاري ندارم؛ مهم، نفس اين عمل است که خيلي اوقات يقه مان را مي گيرد و به فراخور موضوع، صحنه هايي بامزه و «خنده دار» يا «تأسف برانگيز» و ناراحت کننده خلق مي کند.

 

تاريخ را که ورق مي زني مي بيني، جوگير شدن يک پادشاه، يک شاهزاده، يا يک آدم مهم، مسير تاريخ را عوض کرده است! بايد باور کنيم که ممکن است از «انسان جوگير» هر کاري سر بزند؛کارهايي که شايد هم به مصلحت نباشد. بنابراين، آدميزاد بايد مراقب دو چيز باشد: 1-جوگير نشود. 2-در حالت جوگيري کار خاصي نکند يا تصميم مهمي نگيرد.

پروازي داشتيم به شهر مشهد و با بازيکنان پرسپوليس همسفر بوديم. هواپيما در فرودگاه به زمين نشست و فرصتي دست داد تا ملت بريزند سر بازکنان براي گرفتن عکس و امضا. در اين ميان پيرمردي از کنار همسرش بلند شد و زد روي شانه آقای.....که کمي جلوتر داشت امضا مي داد، گفت:«پدرجان! اين کاغذ را براي من امضا مي کني؟» آقاي..... با کلي خجالت و فروتني جواب مثبت داد. پيرمرد خواهش کرد با دوربين موبايلش، عکس هم بگيرند. آقاي.... در آن شلوغي خودش را کنار پيرمرد رساند؛ وقتي داشتند عکس مي انداختند پيرمرد پرسيد:«کجا بازي مي کني پسرم؟». اوگفت:«مهاجم پدرجان!». پيرمرد پرسيد:«اسمت چي بود؟». پاسخ داد:«من..... هستم!». پيرمرد پرسيد: «توي کدام تيم بازي مي کني؟». او خيلي متعجب گفت:«پرسپوليس!». پيرمرد گفت:«پس فوتباليستي».....!

حالا اين که جوگيري چه ربطي به اصل قصه يعني «فيس بوک» دارد را به وقتش عرض مي کنم خدمتتان!

فيس بوک(Facebook) يکي از معروف ترين شبکه هاي اجتماعي تحت وب و دومين سايت داراي بيشترين بازديد کننده دنياست که حرف و حديث هاي جور واجور زيادي پشت سرش درست شده است. ما که نديديم، ولي بعضي ها مي گويند اين سايت از نظر امنيتي بسيار ضعيف و يه چيزي تو مايه هاي «پرايدهاي قديمي» خودمان است! مع ذلک، عده اي ديگر معتقدند که فيس بوک ستون پنجم و عامل جاسوسي اسرائيل و آمريکاست؛ وگروهي هم آن را کعبه آمال و بهشت آرزوهايشان دانسته و ضمن حضور گسترده در آن، تا بوق صبح به کارهاي علمي-تحقيقاتي و صله ارحام مي پردازند!

به هر حال، اين سايت اينترنتي با حدود 800 ميليون کاربر عضو، گردن کلفت ترين شبکه اجتماعي به حساب آمده و افراد زيادي در سرتاسر دنيا از امکانات آن براي به اشتراک گذاشتن نوشته ها، عکس ها، ويدئوها و -رويم به ديوار- حتي ريزترين و خصوصي ترين مسايل زندگي خود با ديگران، استفاده مي کنند!

به نظرمي رسد اينترنت قوانين بازي(زندگي) را تا حدود زيادي تغيير داده است؛ و تقريباً تابلوست که اين مدل تکنولوژي هم مثل ديگر دستاوردهاي آدميزاد خوبي ها و بدي هايش درهم است و تا حدودي سوا کردني نيست! خب فيس بوک هم همين طور. از اين قاعده مستثني نيست.

افرادي که در فيس بوک عضو مي شوند معمولاً دو جور اطلاعات را در پروفايل(صفحه يا حساب کاربري) خود وارد مي کنند؛ دسته اول همان مشخصات شناسنامه اي، تاريخ تولد، علايق و... است که معمولاً همان روزهاي اول آن قدر مسئولين زحمتکش فيس بوک روي اعصاب عضو تازه وارد پياده روي مي کنند و تذکر مي دهند که به سرعت درون پروفايل قرار داده مي شود.

دسته دوم، اطلاعاتي مانند عکس ها، ويدئوها، يادداشت ها، افکار و عقايد است که اعضا هر وقت که دلشان بخواهد آن ها را بروز رساني مي کنند.

هر جوري هم که حساب کنيد باز هم به اين نتيجه مي رسيد که به هر حال فيس بوک يک سرويس اينترنتي کاربر محور است؛ يعني اين که هرچي کاربران دو دستي تقديمش کنند را با نهايت فروتني، دريافت مي کند! پس، اين که فيس بوک چه چيزهايي را از شما بداند و يا ببيند در اختيار خود شماست...

فيس بوک در همين ايران خودمان هم فک و فاميل هايي مثل کلوب، ايرکات، يلفا و... دارد؛ پس... چرا فيس بوک بيچاره(؟!) مطرود درگاه مسئولين کشورمان واقع شده و اون بقيه بدون هيچ مشکلي کار و بارشان حسابي سکه است؟! شايد علت برمي گردد به ويژگي متمايز فيس بوک يعني سبک زندگي(Life Style) آمريکايي حاکم بر آن. سبک زندگي يعني همان کارهاي ريز و درشت روزمره و حدود و خط قرمز هايي که هر بني بشري با هرجور فرهنگ و اعتقادي، براي خود ترسيم کرده و به همان روال زندگي مي کند.

وقتي مي گويم فيس بوک بر اساس سبک زندگي آمريکايي مديريت مي شود صاف و پوست کنده اش اين است که هريک از کاربران عضو مي تواند دقيقاً مثل يک کاربر آمريکايي، هر اعتقادي دارد را در آنجا بيان کند، هر پوششي را براي خود انتخاب کند و... ، و همه اين ها را بي پرده در اختيار ديگران قرار دهد. البته، تا جايي که با منافع آمريکا منافاتي نداشته باشد! وگرنه ظرف مدت سه سوت کل اين آزادي ها لغو شده و مي رود لاي باقالي ها!؟ شاهد حي و حاضرش هم پروفايل جنبش ضد سرمايه داري وال استريت(Wall Street) بود که سرکشي کرد و ضد آمريکايي نوشت و گوشش به نصيحت هاي پدرانه ي دولت آمريکا بدهکار نبود و نتيجتاً فاتحه!

در حال حاضر در کشور ما درصد قابل توجهي از جوانان و حتي عده اي از افراد جا افتاده و تحصيل کرده هموطنمان عضو اين شبکه هستند و روز به روز ممکن است به جمعشان اضافه شود.

کافيه زبانم لال با استفاده از نرم افزارهاي عبور از فيلتر يا وي پي ان (که اين روزها مثل نقل و نبات در دست و بال ملت ريخته است!) وارد محيط فيس بوک شده و پس از ساختن حساب کاربري، نام يکي از همکاران، همکلاسي ها، هم محله اي ها، فاميل ها و... را که فکر مي کنيد شايد در فيس بوک عضو باشد، جستجو کنيد؛ آن وقت به خصوص در مواردي که شخص مذکور مونث باشد، صحنه هايي را مي بينيد که کرک و پرتان مي ريزد! بعضي از دختران و پسران حتي عکس هاي 18+ مرغ و خروس هايشان را هم در آلبوم شخصي خود در کنار ديگر عکس ها ذخيره کرده و برحسب علاقه، آن را براي همه کاربران عضو (و کساني که کمي تا قسمتي با حياترند، فقط براي دوستان خود) در معرض نمايش قرارداده اند!

البته راستش را که بگويم، اين موضوع شامل حال همه کاربران ايراني نمي شود؛ آدم هاي عليه السلام هم در اين شبکه پيدا مي شوند ولي خب، تعدادشان به نسبت، کم تراست.

به هر تقدير، طرف حساب و منظور من همان کساني است که در پروفايلشان عکس ها و يادداشت هاي منکراتي هم مي گذارند! اين دسته از کاربران ايراني عضو فيس بوک(که البته تعدادشان خيلي کم است!) شايد از اساس، فرهنگ اسلام و شيعه را باور ندارند و از بيخ و بنيان دلداده ي سبک زندگي غربي هستند، که من با آنها کاري ندارم! اما، در اين ميان آدم هايي هم هستند که واقعاً بدون غرض اند، و از روي سادگي تحت تأثير تبليغات گسترده فرهنگ غربي و فضاي حاکم بر محيط فيس بوک قرار گرفته اند و.... جوگير شده اند! نتيجه ي اين جوگيرشدن هم نشر بدون مرز افکار، عقايد، احساسات، عکس ها و ويدئوهاي خصوصي آن ها درفيس بوک است که در برخي موارد بستري مناسب براي سوء استفاده را فراهم مي کند(؟!).

حالا سوال اصلي اين جاست که چرا بعضي از ماها خيلي زود جوگير مي شويم؟! چرا در مواجهه با فرهنگ آب دوغ خياري غربي ها در سيم ثانيه وسط تاتامي دراز و به پيوست «ايپون» مي شويم؟! اين عجيب نيست؟!... آن هم براي يک ايراني با سه چهار هزار سال تاريخ مدون ملي و حدود 1500سال فرهنگ مذهبي! کجاي کار مي لنگد؟

به نظرم بهتر است که خانواده ها و مسئولين کشور با بهره گيري از علم و تجربه دانشمندان و متخصصين بلند پايه تعليم و تربيت، اهم سعي و تلاش خود را روي تقويت و کيفي نمودن نوع نگاه و نگرش مردم، و ارتقاء خودباوري و هويت ملي و مذهبي آنان متمرکز نمايند.

واقعاً اميدوارم هموطنان عزيزم در تبادل با چهره هاي جورواجور و جديد تکنولوژي که بعضاً بلندگوي فرهنگ و افکار ضد اسلامي و ضد ايراني هستند، کمي بيشتر ظرفيت نشان داده و تحت تأثير آن ها جوگير نشوند، خيلي زود خودشان را نبازند، و به سادگي جزئيات زندگي خصوصي خود را براي عموم آشکار نکنند!

اساساً در عمل است که معلوم مي شود «کت تن کيه»!؟ کسي که توي خيابان هاي نيويورک وول مي خورد و سر تا پاي زندگي اش مدل ديگري است انتخابي جز سبک زندگي آمريکايي ندارد. اما براي يک ايراني هميشه گزينه هاي زيادي روي ميز است. پس، درست انتخاب کنيم!

آرزو مي کنم هيچ وقت هويت و فرهنگ اصيل مان را فداي چيزي که «امروزي شدن» مي نامندش، نکنيم...

مجتبي احمدي

دانشجوي کارشناسي ارشد نرم افزار

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
آمار سایت
  • کل مطالب : 84
  • کل نظرات : 38
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 40
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 72
  • بازدید ماه : 197
  • بازدید سال : 896
  • بازدید کلی : 67,208